سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
1 2 >

102/8/25
8:16 ع

لیست رتبه یندی بهترین فیلم های کیانو ریوز 

کیانو ریوز یکی از هنرمندان ارزشمند و تکرار نشدنی هالیوود 10 فیلم برتر کارنامه بازیگری خود را رتبه بندی کرده است.

  

102/8/25
8:12 ع

خبرهای جدید از انیمیشن 2 Inside Out

اخبار جدیدی پیرامون انیمیشن Inside Out 2 از زمان اعلام تاریخ اکران و همچنین برخی از جزئیات اولیه بازیگران و داستان توسط استودیو پیکسار، در حال انتشار هستند.

تبلیغات

انیمیشن Inside Out محصول پیکسار در تاریخ 19 ژوئن 2015 به‌عنوان پانزدهمین فیلم بلند استودیو و اولین انیمیشن پس از یک وقفه طولانی دو ساله بین فیلم‌ها اکران شد. این فیلم از طریق احساسات انسانی دختر نوجوانی به نام رایلی (با صداپیشگی کیتلین دیاس) روایت می‌شود. احساسات او، شخصیت خاص خود را دارند اما با هم کار می‌کنند تا اطمینان حاصل شود که رایلی یک بچه خوب است. خشم (لوئیس بلک)، ترس (بیل هدر)، تنفر (میندی کالینگ)، غم و اندوه (فیلیس اسمیت) و شادی (امی پولر) حالات عاطفی رایلی را به تصویر می‌کشند و او را حین بزرگ شدنش هدایت می‌کنند.

پلات فیلم Inside Out فرمول همیشگی پیکسار است و فیلمی بدون شخصیت شرور را ارائه می‌دهد. احساس شادی هم قهرمان داستان و هم دشمن خودش است، زیرا به سفر می‌رود تا بفهمد که سرکوب احساسات «بد» اشتباه است. این یک برداشت ظریف از احساسات سالم است و انیمیشن و صداپیشگی تصویر دقیقی از احساس بلوغ را ترسیم می کند. Inside Out با امیتاز 98 درصدی Rotten Tomatoes مورد ستایش جهانی قرار گرفت و نامزدی بهترین فیلمنامه اصلی و بهترین فیلم انیمیشن را در هشتاد و هشتمین دوره جوایز اسکار به دست آورد. انتظارات برای دنباله زیاد است.

جدیدترین اخبار Inside Out 2

آخرین خبر در مورد Inside Out 2 این است که یک تریلر رسمی منتشر شده که اطلاعات کلیدی زیادی را در مورد جدیدترین فیلم پیکسار نشان می‌دهد. این تریلر احساسات جدیدی از جمله حسادت، دلتنگی و خجالت را معرفی می‌کند و حتی صداپیشگان جدید ترس و تنفر را پس از جدایی بیل هیدر و میندی کالینگ نشان می‌دهد.

تاریخ اکران Inside Out 2

در رویداد D23 دیزنی، مدیران دیزنی همچنین تعدادی از تاریخ‌های اکران فیلم‌ها از جمله Inside Out 2 را اعلام کردند. تاریخ اکران Inside Out 2 در 14 ژوئن 2024، تقریباً نه سال پس از نسخه اصلی تعیین شد. Inside Out 2 بیست و هشتمین فیلم بلند دیزنی/پیکسار از زمانی است که این استودیو اولین انیمیشن تماما CGI جهان به نام Toy Story را در سال 1995 ساخت.

صداپیشگان Inside Out 2

امی پولر به عنوان نقش اصلی احساس شادی، قطعا برای بازی در Inside Out 2 بازخواهد گشت. در واقع، او در D23 در کنار پیت داکتر برای اعلام دنباله فیلم روی صحنه رفت. دیگر بازیگرانی که بازگشتشان تایید شد، لویس بلک (در نقش خشم) و دایان لین در نقش مادر رایلی هستند. فیلیس اسمیت (در نقش غم) چهارمین بازیگری است که در صفحه IMDb فیلم نام برده شده است. مایا هاوک، به عنوان یک احساس جدید، اضطراب، به بازیگران اضافه شده است

صداپیشگان برجسته هالیوود هر یک از احساسات را در Inside Out بیان می‌کنند و از سال 2015، برخی از ستاره‌ها بیشتر پیشرفت کرده‌اند. کالینگ (صداپیشه تنفر) و هیدر (صداپیشه ترس) شخصیت‌های مکمل فیلم اول بودند اما به دلیل اختلاف قراردادی که باعث شد این جفت مبلغ بسیار کمتری نسبت به پولر پرداخت بگیرند، برای Inside Out 2 برنخواهند گشت. این باعث شد که این قسمت‌ها دوباره ساخته شوند و لیزا لاپیرا نقش تنفر را بازی می‌کند در حالی که تونی هیل ایفای نقش ترس را بر عهده می‌گیرد.

جزئیات داستان Inside Out 2

تیزر تریلر Inside Out 2 تمام جزئیات داستان فیلم را نشان نداد، اما تغییرات بزرگی را به تصویر کشید. دنباله فیلم همچنان حول محور رایلی و تیم عاطفی او می‌چرخد، اما این فیلم، دوران نوجوانی رایلی را نشان می‌دهد و شامل برخی از احساسات جدید می‌شود. اگر یک نوجوان دچار سردرگمی شده باشد، تماشای احساسات درون او سرگرم کننده خواهد بود.

پیت داکتر، مدیر ارشد اجرایی پیکسار فاش کرد که 27 احساس در دنباله آینده Inside Out وجود خواهد داشت. این کثرت احساس در شخصیت‌های پنج نفره در Inside Out خواهد بود، اما رایلی به عنوان یک نوجوان احساسات بسیار پیچیده‌تری نسبت به سال‌های کودکی خود خواهد داشت. 27 احساس برای گفتن داستان شخصی که در سادگی دوران کودکی بزرگ شده است، لازم است.

ارتباط داستانی سری اول و دوم

Inside Out رایلی و احساسات او را در طول زندگی جوانش دنبال می کند و Inside Out 2 با رشد او این داستان را ادامه خواهد داد. برخلاف داستان اسباب‌بازی 3، فیلم Inside Out 2 از دوران نوجوانی رایلی مانند دوران قبلی اندی که درست به سال‌های دانشگاهش جهش کرد، نمی‌گذرد. در واقع، بیشتر فیلم‌های پیکسار تمایل دارند از جمعیت‌شناسی که Inside Out 2 به آن اشاره می‌کند اجتناب کنند. اکثر فیلم‌های این کمپانی به کودکان و بزرگسالان جوان، بجز چند استثناء قابل توجه، مانند Onward، می‌پردازند. بسته به اینکه پرش زمانی چقدر کوتاه باشد، ممکن است سریال شبیه یک فیلم بلند باشد.

در پایان فیلم، بینندگان با احساسات افراد مختلف و حتی حیوانات آشنا می‌شوند. پایان Inside Out نشان می‌دهد که چگونه این دو فیلم ممکن است به هم متصل شوند و چگونه Inside Out 2 حتی می‌تواند فراتر از رایلی باشد. ذهن‌های مختلف تغییرات متفاوتی در پنج احساس دارند، بنابراین این احتمال وجود دارد که Inside Out 2 چیزی بیش از ذهن رایلی را کشف کند. هیچ یک از مراکز عاطفی تشخیص نداده‌اند که مراکز کنترل دیگری وجود دارد، بنابراین Inside Out 2 ممکن است احساسات رایلی را ببیند که افراد دیگری در ذهن دوستانش وجود دارند تا فیلم‌ها را به هم وصل کنند.


  

97/9/22
6:26 ع

بیژن بیرنگ گفت: دغدغه سینما و تلویزیون این نیست که یک جامعه سالم داشته باشیم سینماپرس: کارگردان "خانه سبز" گفت: یک آدم با فالوور، بزرگ و تأثیرگذار نمی‌شود که اجازه بدهیم او در تلویزیون جمهوی اسلامی ایران هرچه می‌خواهد بگوید. ما در ضریب دادن به شخصیت‌ها، راه را اشتباه می‌رویم؛ تا جائیکه بگوییم این‌ها سرمایه ملی‌اند.

 69 ساله شده و سال‌هاست برنامه‌ای به نام و ایده او روی آنتن تلویزیون ندیده‌ایم. کارگردان،‌ نویسنده و تهیه‌کننده خلاقی که تلویزیونی‌ها هم او را به عنوان برنامه‌ساز و مجموعه‌ساز می‌شناسند. نامش را بارها به عنوان کارگردان "خانه سبز" و تهیه‌کنندگی "تولدی دیگر" و "خانه شیرین" دیده‌ایم؛ بیژن بیرنگ...! بیرنگ بعد از تجربه ساخت "چاق و لاغر" برای کودکان در دهه شصت، "همسران" و "خانه سبز"، برنامه تلویزیونی "باز هم زندگی" را کارگردانی کرد که خودش به عنوان مجری با اجرایی متفاوت ظاهر شد. او سال‌ها با رضا ژیان، مسعود رسام و بهروز بقایی همکار بود که آثاری ماندگار برای تلویزیون به یادگار گذاشتند. بیرنگ البته از فضای سینما و نمایش خانگی هم فاصله نداشت و آثاری چون "عشق تعطیل نیست" و "هی‌جو" را نویسندگی کرد و "شام ایرانی"، "قصه عشق" و "سیندرلا" را نیز جلوی دوربین برد. اما امروز بعد از مدتی تدریس در دانشگاه و نویسندگی برای چند آثار نمایش خانگی، کاری برای تلویزیون و سینما انجام نمی‌دهد و با کوله‌باری از تجربه،‌ خانه‌نشین شده است.

او درباره سینما و تلویزیون نکات جالبی را مطرح می‌کند که دغدغه بسیاری است؛ در یکی از بخش‌های مهم این مصاحبه، "بیژن بیرنگ" به این نکته اشاره می‌کند که: "برخی از نویسندگان ما خجالت می‌کشند بگویند ما ایرانی هستیم. یا سینماگرهایمان گاهی خجالت می‌کشند پرچم ایران را به اهتزاز درآورند. در صورتیکه یک فیلم آمریکایی می‌بینید همواره پرچم آمریکا به اهتزاز درمی‌آید؛ سینمایی که پرافتخار است، وارد مسائل روانشناختی، اجتماعی، سیاسی و آرمان‌گرایانه می‌شود. بالاخره ما که سینما را اختراع نکردیم سینما اختراع شده و از آن استفاده می‌کنیم. تلویزیون هم اختراع شده که یکسری اصول دارد؛ یکی از اصولی که می‌تواند سینما و حتی تلویزیون را به سرمنزلی برساند هدف‌گذاری و رویاپردازی است. یعنی بایستی آنقدر هوشمندانه و هنرمندانه برای مخاطب آینده‌سازی انجام دهیم".

مشروح گفتگو با بیژن بیرنگ نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان پیشکسوت سینما و تلویزیون در ادامه بخوانید:

گفتگو با بیژن بیرنگ نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان سینما و تلویزیون

دوره من گذشته چون برای مدیران تلویزیون جذابیت نداریم

*به عنوان مقدمه بفرمایید این‌روزها که "بیژن بیرنگ" قدری از فضای برنامه‌سازی و مجموعه‌سازی تلویزیون فاصله گرفته، چکار می‌کند؟

این روزها کار خاصی نمی‌کنم؛ یعنی از سال 80 به بعد کاری نمی‌کنم. خودم هم نمی‌دانم چرا آنقدر کمرنگ و بیکار شده‌ام. فکر می‌کنم دوره "بیژن بیرنگ" و امثالهم گذشته است. دوره من گذشته یعنی اینکه شاید برای مدیران تلویزیون آنقدر جذابیت نداریم. لابد جذابیت داشتیم یقیناً به سراغ ما می‌آمدند. دوره من گذشته یعنی اینکه فضای کارهایی که می‌کردیم، چون ارتباط‌مان با مخاطب قطع شده و امروز دوباره بخواهیم این ارتباط را با مخاطب داشته باشیم نیاز به یکسری تجربه‌های جدید دارد که قاعدتاً کسی حاضر نیست وارد این مقوله بشود و اجازه تجربه‌های جدید بدهد.

برای اینکه با مخاطب ارتباط برقرار کنیم باید دوباره با آن‌ها آشتی کنیم. دوباره میدان‌های جدید را تجربه و آزمون و خطا بدهیم. چرا که در آن حیطه‌ای که می‌خواهیم برنامه‌سازی کنیم و حرف‌های جدی بزنیم که پاسخگوی نیازهای جامعه باشد و راه‌حل به مخاطب ارائه دهد نیازمند انسجام در ارتباط دوباره با مخاطب است. این فضا نیاز به سعه‌صدر و امکانات دارد و الان رسانه‌ای چون تلویزیون پول کافی و زمان مقتضی را برای چنین اتفاقاتی ندارد قاعدتاً دوره من گذشته است. در این راستا آدم‌های دیگر به سادگی می‌آیند کار می‌کنند و به سادگی نیازهای سازمان صداوسیما، سینما و مردم را جواب می‌دهند. مخاطب هم پیدا می‌کنند ولی لزوما اینکه بتوانند روی مخاطب تأثیر بگذارند این یک مقوله دیگری است.

بخش خصوصی به دنبال گارانتی فروش است

*مخاطب این سوال را می‌پرسد که این برخورد را تلویزیون با "بیژن بیرنگ" انجام داد چرا از سینما فاصله گرفتید؟

سینما مقوله پیچیده‌ای است. سینما جایی است که با بخش خصوصی، تهیه‌کننده خصوصی و سرمایه‌گذار خصوصی در ارتباط هستید. آن‌ها قاعدتاً ترجیح می‌دهند کارهایی را انجام دهند که تجربه شده است. مثلاً یک جنس کمدی‌ها و نوع فیلم‌های جدی اجتماعی می‌فروشد که لزوماً اهداف من برای کار نیستند در نتیجه من باید گونه کاری و راه حل دیگری پیدا کنم. خداوند این شانس را داده در هر زمانی که کار کردم یک راه حل جدید، فکر نو و کار خاص را تجربه کردم. بخش خصوصی وارد تجربه‌های جدید نمی‌شود. دنبال راهی می رود که گارانتی فروش دارد.

سلیقه من این سینما نیست

*در لا به لای صحبت‌هایتان به سه مقوله لزوما کارهایی که انجام می‌شوند لزوما روی مخاطب تأثیر نمی‌گذارند یا جایی گفتید این آثاری که ساخته می‌شوند جزو اهداف من نیستند و سومین مقوله‌ای که اشاره کردید به گارانتی فروش برمی‌گردد. در این باره توضیح دهید؟

فیلمی ساخته می‌شود و تماشاگر استقبال می‌کند؛ در این‌جا تکنیک و محتوا حائز اهمیت نیست و تهیه‌کننده بیشتر به آن گارانتی فروش توجه می‌کند. تکرار این مضمون‌ها و نگرش‌ها در سینما به این خاطر است. اینکه می‌گویم جزو اهداف من نیست؛ یعنی نگاه من به کمدی یک ماجرای دیگری است. نگاهم به سینما این است که ما فیلم خوب بسازیم. فیلم خوب نه به این معنا که در مملکت ما رایج شده و به آن سینمای تجربی می‌گویند. یا فیلم‌هایی را بسازیم که جوابگوی هیچ نیازی نیست. چرا که من تعریفم از نیاز انسانی، روح و روان، آرامش اجتماعی و سیاسی است. سلیقه من این سینما نیست. البته فیلمی هم که مخاطب خاص داشته باشند در واقع بیننده آنچنانی ندارد و از نظر من دور ریختن سرمایه است. چه فایده‌ای دارد ما فیلمی بسازیم کسی نبیند. یا در سینما دو سانس نمایش بدهند. این هم مورد نگاه من نیست. فیلم خوب آن فیلمی است که در هر شکلی حتی کمدی، اجتماعی، روانشناسی، حرف پاک و محتوای سالم در اختیار جامعه قرار دهد. من در این زمینه سینمای آمریکا را مصداق بارز می‌دانم.  

سینمای ما اصلاً به "عشق" توجه نمی‌کند

*یعنی در این سال‌ها فیلم خوب در سینمای ایران تولید نشده است؟

خیلی کم. واقعاً اگر انصاف را رعایت کنم مصداق ندارم. اگر سینمای ایران را با سینمای خوب آمریکایی مقایسه کنیم کارهای خوب ندیدم. یعنی یک فیلم عاشقانه خوب ندیدم در صورتیکه یکی از خصلت‌های خوب یک فیلم تأثیرگذار و رو به رشد این است که در آن "عشق" به معنای واقعی کلمه مطرح شود. اما هرچه در سینمای ایران دیدم، خیانت و ناعشقی بود و انگار فیلمسازان ما جز سیاهی چیز دیگری نمی‌بینند.

چرا یک فیلم ایرانی نمی‌سازیم تا یک ایرانی را قهرمان نشان دهد؟

*به نظرشما امروز با توجه به نیاز جامعه نیاز به چه ژانر و پرداخت سینمایی داریم؟

سینمای آمریکا. سینمای آمریکا و فرهنگ آمریکا، ترامپ و سیاستمدارهایش نیست. یک صنعت بزرگی است که ما هم داریم از آن تغذیه می‌کنیم، اروپا و همه دنیا تغذیه می‌کنند. بزرگترین عنصری که در سینمای آمریکا وجود دارد القای امید به مخاطب است. توجه به نگاه حقیقت‌جویانه به جای تأکید بر واقع‌گرایی! شما هر فیلم آمریکایی که می‌ببینید در پایان آن قهرمان داستان به موفقیت می‌رسد. دنیا را تکان می‌دهد و کائنات را کشف می‌کند. با فرهنگی که آمریکایی دارد با آن فرهنگ فیلمساز جلو می‌رود و تماشاگر را با اتفاقاتی امیدآفرین روبرو می‌کند. می‌گوید یک آمریکایی تواناست و همه کار می‌تواند انجام دهد. ما کدام فیلم را در ایران ساخته‌ایم که یک ایرانی این کارها را انجام می‌دهد.

باید در سینما و تلویزیون، آینده‌سازی و رویاپروری اتفاق بیفتد

نویسندگان ما انگار خجالت می‌کشند بگویند ایرانی هستیم. این اتفاق برای سینماگرها هم افتاده و انگار آن‌ها هم خجالت می‌کشند پرچم ایران را به اهتزاز درآورند. در صورتیکه وقتی یک فیلم آمریکایی می‌بینید همواره پرچم آمریکا به اهتزاز درمی‌آید. ما راجع به سینمای آمریکا صحبت می‌کنیم که پرافتخار است. وارد مسائل روانشناسی، اجتماعی، سیاسی و آرمان‌گرایی می‌شود، درست عمل می‌کند. بالاخره ما که سینما را اختراع نکردیم سینما اختراع شده و از آن استفاده می‌کنیم. تلویزیون اختراع شده و یکسری اصول دارد. یکی از اصولی که در سینما و تلویزیون به کار می‌آید هدف‌گذاری برای تصویرسازی رویاپردازانه است. یعنی سینمای ایران باید به سمتی حرکت کند که برای مخاطب آینده و رویا بسازد.

سرمایه‌گذار می‌خواهد تولیدکننده تکرار می‌کند

*قبول دارید رفته‌رفته مبتذل ساختن یا سخیف نگاه کردن به یک گرایش در سینمای ایران تبدیل می‌شود؟

من نمی‌توانم این کلمات را به کار ببرم. من می‌گویم این روند فرهنگی که در مملکت ما جا افتاده که سرمایه‌گذار این چنین پرداخت‌هایی را می‌پسندد و از تولیدکنندگان می‌خواهد این نوع مضامین و پرداخت‌ها را تکرار کنند. اینجا ذائقه مردم نابود می‌شود اما ربطی به سینما پیدا نمی‌کند، این اتفاق به سیاستگذاری‌های کلان مملکتی برمی‌گردد.  

قهرمانان فیلم‌هایمان نمی‌توانند اسطوره باشند!

*این ضعف و نقصان‌ها به مدیران فرهنگی ما برمی‌گردد؟

مدیران نه. فراتر از مدیران و به مملکت رسیده است. ما نمی‌دانیم ده سال آینده به کدام طرف حرکت می‌کنیم که رسانه‌های ما در آن جهت حرکت کنند. سینمای آمریکا از حالا می‌دانند ده سال آینده می‌خواهند چکار کنند. در واقع هر سیاست و گرایشی را هدف‌گذاری می‌کنند سینما به عنوان ابزار و وسیله به آن طرف می‌رود. بدنه سینمای آمریکا از سیاست کلی آمریکا جدا نیست. یعنی امپریالیسم آمریکا با امپریالیسم آدم‌ها و امپریالیسیم سینما و تلویزیون به هم تنیده‌اند و یک منافع مشترک دارند. ما در مملکت‌مان از این اتفاق بی‌بهره هستیم. در آمریکا هر دهه‌ای معلوم است و می‌دانند به کدام طرف می‌روند و رسانه‌ها به آن طرف حرکت می‌کنند بدون اینکه دولتی باشند. چون منافع‌شان با آن حرکتی که قرار است اتفاق بیفتد به همدیگر تنیده‌اند. بدون اینکه نقشه‌ای باشد و بدون اینکه دیکته‌ای بشود. برعکس در ایران اگر برنامه‌ریزی داریم می‌خواهیم دیکته کنیم. منافع قشر جامعه با منافع نظام گاهی در تقابل همدیگرند. پس این حرکتی صورت نمی‌گیرد و حرکت دلی اتفاق نمی‌افتد. یعنی تلویزیون برای خودش برنامه می‌سازد و سازنده هم برای اهداف خودش کار می‌کند. در آمریکا و اروپا همه قرار است به نظام امپریالیستی برسند، امپریالیسم خواستگاه و منافع همه آمریکایی‌هاست. بعد خود به خود سینما به همین طرف حرکت می‌کند و بعد فیلم‌هایی می‌سازند که قهرمانش دنیا را نجات می‌دهد. ولی ما برعکس فیلم‌هایی می‌سازیم که یک خانواده خودش را هم نمی‌تواند نجات دهد و قربانی درد و رنج و مملوء از یأس و ناامیدی است. در واقع قهرمانان‌ فیلم‌هایمان دیگر نمی‌توانند اسطوره باشند.

سینمای ایران با تأکید بر ناامیدی و بدبختی، زیبایی کلام هم ندارد

*شما امروز می‌بینید برخی از فیلم‌ها فروش بالایی دارند آیا لزوماً معیار خوب بودن یک اثر به میزان فروش آن اثر برمی‌گردد؟

از ارائه یک پاسخ فنی و آکادمی بگذریم، چون تکنولوژی پیشرفت کرده و همه نوع کاری می‌توان انجام داد. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها هم به لحاظ فنی با  سرمایه‌شان کارشان را پیش می‌برند. اما مسئله سر چیز دیگری است؛ ما راجع به یک فیلم خوب صحبت می‌کنیم. فیلم خوب فیلمی است که از یک داستان خوب با نگاه حقیقت‌جویانه نه واقع‌گرایانه بهره می‌برد. اصلاً سینما جای واقع‌گرایی نیست. سینما جای رویا ساختن، آینده ساختن، امید دادن و توجه به نیمه پر لیوان است. کارهای انسانی کردن، رفتار شاعرانه و جایی است که ادبیات زیبا در آن حاکم است. وقتی یک فیلم آمریکایی می‌بینم به وجد می‌آیم که چقدر به مسائل عمیق توجه دارد و چقدر دیالوگ‌ها زیبا هستند. تکنیک را کنار بگذاریم، چون راجع به سینمای ارزان صحبت می‌کنیم. سینمایی که به دور از زرق و برق، زیبا و آرمان‌گرایانه مخاطب را با خودش همراه می‌کند. سینمایی که به مخاطب خودش می‌آموزد باید مقاوم باشد و تا رسیدن به خواسته‌هایش تسلیم نشود. ما کدام از این شاخصه‌ها را در سینمای خودمان داریم. سینمای آمریکا همیشه بر جمله تکراری "تسلیم نشو" تأکید دارد، چون فرهنگ ایرانی متکی به تسلیم نشدن و مقاوم بودن است. اما سینمای ایران می‌گوید آنقدر بدبختی‌ها زیاد است و همه‌چیز ناامیدکننده و مملوء از یأس پیش می‌رود. این سینما نه تنها پیام‌آور این اتفاقات ناراحت‌کننده است بلکه هیچ پیام، عقیده و حتی زیبایی کلام هم ندارد.

برنامه‌های تلویزیونی ما زرد شده‌اند

*یادمان می‌آید آن روزهایی که شما در تلویزیون برنامه‌سازی می‌کردید و تاک‌شوهای خوبی روی آنتن بردید. تاک‌شوهای بیست سال پیش با تاک شوهای الان در تلویزیون چه تفاوت‌هایی دارد؟

تاک شوهای الان زردند. یادتان هست یک زمانی می‌گفتیم نشریات زرد، برنامه‌های تلویزیونی ما به این روز افتادند. در سینما هم دچار زردی شدیم، فضای مجازی‌مان هم که در زرد بودن پیش‌قراول است.  

*دلیل آن بی‌سوادی مهمانی است که دعوت می‌کنند یا مجری نمی‌تواند و دانش لازم را برای ترغیب مخاطب ندارد؛ به نظرتان چرا اینقدر برنامه‌ها بی‌محتوا شده است؟

چون مجری ما هم زرد است که اتفاق بزرگ و موثری روی آنتن رقم بخورد؛ واقعاً تنها ربطی به مجری ندارد به سیاست کلی جامعه برمی‌گردد. من احساس می‌کنم که مدیران فرهنگی ما وا داده‌اند و تسلیم زرق‌ و برق‌های رسانه‌های غربی شده‌اند.

حرف‌های جدی و دلسوزانه اجتماعی برای مدیران جذاب نیست

*رمز موفقیت شما چه بود؛ چکار می‌کردید هم برنامه‌ها پیام داشت، هم سرگرم‌کننده بود و هم حاشیه نداشت؟

من همیشه گفته‌ام یک برنامه خوب ساخته نمی‌شود مگر اینکه یک مدیر فهمیده و با شعور وجود داشته باشد. نه البته مدیرانی که ادعا دارند دلسوز نظام هستند اما بچه‌هایشان را به خارج می‌فرستند، برخی‌هایشان اختلاس می‌کنند و فضای پوچی را برای جامعه رقم می‌زنند. این فضا زمینه ساخت چنین آثار بی‌محتوا و بی‌تأثیری را چه در عرصه تلویزیون و چه سینما فراهم کرده است. این فضا باعث می‌شود تلویزیون وارد مجاری زرد و عوامانه شود که به اصطلاح خودشان آدم‌ها را سرگرم کنند. این اتفاق می‌افتد روی آنتن برنامه تلویزیونی که رسالت آموزش و پرورش در عین‌حال سرگرمی را برای خانواده‌ها دارد موضوعات پیش‌پاافتاده‌ای چون ازدواج فلان بازیگر، دوزنه بودن فلان شخصیت و یا به دنیا آمدن فرزند فلان سلبرتی در کانادا مطرح می‌شوند. اینجاست که می‌گویم دوره من گذشته، چون فضایی نیست که حرف جدی و دلسوزانه برای جامعه و نیازهای واقعی جامعه زده شود. جایی که روح، روان و خانواده نجات پیدا کند و تربیت فرزندان به صورت اصولی و منطقی شکل بگیرد. این اتفاقات نه تنها برای مدیران جذاب نیست بلکه دردسر هم ایجاد می‌کند. آن‌ها معتقدند هرچه در سطح حرکت کنیم کمتر آسیب می‌بینیم.

*برخی اوقات هم می‌بینیم همین برنامه‌های زرد و نگاه‌های عوامانه تلویزیونی دردسر و حاشیه‌های زیادی هم برای صداوسیما و هم برای جامعه ایجاد می‌کنند...

نگاه زرد در برنامه‌های تلویزیونی راحت هم فراموش می‌شوند. از این فاجعه‌ها که این روزها دائم اتفاق می‌افتد. من به نظرم یک بی‌هدفی و یک نوع یأس در کشور حاکم است. قبلا امید بود. قبلا ًما سختی‌های انقلاب را قبول می‌کردیم، سختی‌های جنگ را تحمل می‌کردیم. به رسیدن به یک شرایط خوب می‌اندیشیدم. اما این توجه به سلامتی، رفاه و آرامش یک جایگاه ویژه‌ای داشت. چرا که سلامتی تنها به جسم برنمی‌گردد؛ سلامتی به تعبیر یونسکو، وضعیتی است که انسان به لحاظ جسمی، روحی و روانی و عاطفی و مالی در رفاه باشد. و چون ما جامعه سالمی نیستیم نه به لحاظ اجتماعی، مالی و روحی، چنین اتفاقاتی تداوم دارد.

دغدغه سینما و تلویزیون این نیست که یک جامعه سالم داشته باشیم

*آن موقع برنامه تولید می‌کردید مثل الان سلبریتی نبودند و خلاقیت و ابتکار برنامه را به موفقیت می‌رساند. آیا الان برنامه‌سازها و مجریان مغموم سلبریتی‌ها هستند که نمی‌توانند مصاحبه‌ها و برنامه‌های با محتوای تأثیرگذار داشته باشند؟

من اصلاً گلایه‌دارم که چرا آنقدر اصرار داریم با سلبریتی‌ها بنشینیم و صحبت کنیم؟ چرا آنقدر رسانه باعث می‌شود این سلبریتی‌ها معروف‌تر شوند. تا جائیکه موضوع بچه‌دار شدن آن‌ها در خارج از کشور به یک جریان‌سازی تبدیل شود. چرا باید چنین اتفاقات زرد و بی‌محتوایی را آنقدر بزرگ کنیم. یا فلان بازیگر با چه کسی ارتباط دارد و چه لباسی می‌پوشد و چقدر فالوور دارد. این تربیت نادرستی است که رسانه انجام می‌دهد و سطح ذائقه مردم را پایین می‌آورد. البته که مقصر اصلی، سیاست‌های کلی یک جامعه است. چرا آمریکایی‌ها این کار را نمی‌کنند و فیلمساز آمریکایی دغدغه‌اش آمریکاست و بر روی مسائل روانشناسی و جامعه‌شناسی متمرکز می‌شود. اما در مقابل دغدغه سینماگر ما یا برنامه‌سازان و تولیدکنندگان تلویزیونی و مدیران ما این نیست که یک جامعه سالم داشته باشیم. چون ما نمی‌توانیم در مقابل این رانت‌خواری‌ها هیچ توجیهی داشته باشیم. به همین‌خاطر صورت مسئله را پاک می‌کنیم و سعی می‌کنیم آدم‌ها را سرگرم‌ کنیم.  

 

 

سلبریتی‌ها سرمایه‌های کشور نیستند

*شما با سلبریتی‌ها هم کار کرده‌اید. چقدر این قشر مهم‌ هستند که آنقدر سینما و تلویزیون بر روی این قشر سرمایه‌گذاری می‌کنند؟

لابد اعتقاد برخی این است که سلبریتی‌ها سرمایه‌های کشورند. به عقیده من سرمایه‌های یک کشور، مغزهای متفکر ماست. انسان‌های توانایی که ایران را دوست دارند و به فرهنگ و میهن خود عشق می‌ورزند و برای اعتلای آن اقدامات موثری انجام می‌دهند.  در زمینه هنر هم شخصیت‌هایی را باید برجسته کرد و برجسته‌اند که هنر را به اوج فرهیختگی و تکامل رسانده‌اند. در واقع آن‌هایی که به رشد و کیفیت و بالا بردن کیفیت جامعه و فرهنگ کمک می‌کنند. آن‌ها سرمایه‌های ما هستند نه هر آدمی که در فضای مجازی 5000 فالوور داشته باشد. یک آدم با فالوور، بزرگ و تأثیرگذار نمی‌شود که اجازه بدهیم او در تلویزیون جمهوی اسلامی ایران هرچه می‌خواهد بگوید. ما در ضریب دادن به شخصیت‌ها، راه را اشتباه می‌رویم؛ تا جائیکه بگوییم این‌ها سرمایه ملی‌اند. سرمایه‌های ملی ما امثال فردوسی، حافظ، مولوی، سعدی، نیمایوشیج و... هستند. این نگاه از کجا می‌آید که یک مدیر شبکه‌ای فکر می‌کند هرکاری انجام دهد که مخاطب را جذب کند. اگر باعث بشویم فرهنگ و نگاه یک جامعه به سمتی برود که کمکی به سازندگی کشور نمی‌کند اینجا یک آسیب اجتماعی را رقم زده‌ایم. این مملکت زمانی به موفقیت می‌رسد که جوانان با استعداد با یک روح و روان آرام و بالنده برای رسیدن به اهداف عالی تلاش کنند، مگرنه سلبریتی و سلبریتی‌ساز هیچ‌گونه تأثیری در روند رشد و توسعه اجتماعی نخواهند داشت.

چرا هیچ‌وقت صداوسیما به من و امثالهم مسئولیتی واگذار نکرد؟

*احساس می‌کنم خیلی این‌ سال‌ها آزرده شده‌اید از اینکه دغدغه‌هایی که شما سال‌های گذشته داشتید نه تنها دنبال نشد بلکه دچار یک عقب‌گرد و درجا زدن شده‌ایم. نظر شما در این باره چیست؟

من این روزها با خودم فکر می‌کنم چرا همیشه تلویزیون به من و امثالهم فقط به چشم یک برنامه‌ساز نگاه کرده است. چرا من نمی‌توانم مدیر گروه کودک یا گروه فیلم و سریال باشم. حتی با تجربه و مدیریت‌ها و تهیه‌کنندگی‌هایی که من و امثالهم داشته‌ایم می‌توانیم عهده‌دار مدیریت شبکه هم باشیم. این‌ها درد است. چون من از خود نیستم. از اول انقلاب کی ما را جدی به بازی گرفته‌اند؟ نهایتاً یک برنامه‌ساز بودیم. من اگر یک "خانه سبز" ساختم شبکه‌ای می توانم داشته باشم بازی فوتبال آنلاین هزاران "خانه سبز" بسازد. چرا از وجود ما استفاده نمی‌شود. چرا من باید تحمل کنم مدیر کم سن و سالی که این کاره نیست ولی ظاهرا دلسوز نظام است به راحتی سرکار بیایند اما ما با این تجربه کماکان یک برنامه‌ساز باقی بمانیم. موقعی که "خانه سبز" می‌ساختیم یادمان نمی‌رود که عده‌ای داشتند کیسه‌هایشان را از دلار پر می‌کردند. این تأسف‌آور نیست؟ وقتی من می‌گویم دوره ما تمام شده بخاطر این است که دوره صداقت و دلسوزی به مملکت تمام شده است. دوره دلسوزی به مردم،ایران و پرچم سه رنگ مان تمام شده است. چرا در این سال‌ها به من که 40 سال در صداوسیما فعالیت کرده‌ایم و این رسانه را می شناسم هیچ مسئولیتی سپرده نشد که بتوانم چندین نیروی موثر تربیت کنم. چرا همیشه ما برنامه ساز بودیم زیر نظر مدیرانی که با بدبختی از صف مقاومت‌هایشان می‌گذشتیم برنامه‌ای بسازیم که امروز به تولید آن می‌بالیم.

امروز کجاست آن فضای آرمانی "خانه سبز"؟

*امروز دیگر مثل  «خانه سبز» که یک سریال ایرانی و با هویتی به حساب می‌آید، ساخته نمی‌شود. سریال‌های ما امروز به کجا می‌روند؟

سریال‌های ما امروز به طرفی می‌روند که جامعه ما می‌رود. من می‌گویم جامعه آرمانی کجاست که در آن یک سریال آرمانی ساخته شود. "خانه سبز" یک کار آرمانی است؛ امروز کجاست آن فضای آرمانی؟ الان بیژن بیرنگ می‌تواند با این همه دزدی، اختلاس، نامردمی و حق‌کشی حرف سبز بزند؟ اگر هم حرف سبز بزنیم مردم به ما می‌خندند.

*نوع مسابقات تلویزیونی که داشتیم خلاقیت و ابتکار در عین حال حسّ سرگرمی به مخاطب القاء می‌کرد اما امروز سوالات سطح پایین و جایزه‌های میلیونی برگرفته از برنامه‌ها یا مسابقات غربی‌هاست....

من باز هم می‌گویم زردیم الان. خیلی چیزها هست در شأن یک ایرانی نیست. تلویزیون و سینما و برنامه یک بخشی از این است. وقتی اسپانسر تعیین‌کننده باشد به اینجا می‌رسیم. تو نمی‌توانی در جایی که خلاقیت‌ها هیچ ارزش و قربی ندارند توقع خلاقیت داشته باشید. خلاقیت آدم‌های خلاق و فضا برای خلاقیت می‌خواهد. از همه مهمتر امید می‌خواهد. ما امیدمان را کشتیم.

دوست دارم برای تلویزیون تاکشو بسازم

*اگر الان به تلویزیون برگردید و بخواهید کاری انجام دهید چه کاری از "بیژن بیرنگ" روی آنتن می‌رود؟

فقط تاکشو. تاکشویی که بیرنگ بلد است بسازد. بیرنگ یاد گرفته به دلیل رشته تحصیلی‌اش و نوع تفکرش راجع به هر موضوعی تحقیق کند، نیاز جامعه را کشف کند و بر مبنای نیاز جامعه مثبت‌اندیش بسازد و راه‌حل بدهد. مملکت ما الان از بی‌آبی رنج می‌برد برنامه‌ای بسازد و بگوید با این کمبود بی‌آبی می‌توان چکار کرد. من الان کاری انجام نمی‌دهم و البته پیشنهادهایی دارم. اما دوست ندارم کاری انجام بدهم که به سلامت جامعه صدمه بزند. یادم می‌آید مرحوم رسام می‌گفت "ثروت آدم به پول‌هایی نیست که درآورده به پول‌هایی است که در زندگی‌اش گفته نه نمی‌خواهم". پس من خیلی ثروتمندم.

خوشحالم تلویزیون "شام ایرانی" را پخش می‌کند

*به عنوان سوال پایانی؛ این روزها "شام ایرانی" شما را شبکه نسیم پخش می‌کند. در همین حال اشکان خطیبی یک انتقادی درباره بازپخش آن در تلویزیون انجام داده، نظر شما درباره این انتقاد چیست؟

شاید دوست ندارد ببیند آن موقع رستوران داشته است. اشکان دوست من است. چرا نمی‌توانیم در ایران یک شام ایرانی بسازیم؟ نه با سلبریتی‌ها با آدم‌های معمولی. "شام ایرانی" که من ساختم حرفش این بود که ایران یک سفره برای همه آدم‌هاست. این شام ایرانی با نگاه ملی و میهنی ساخته شد. ولی این کار را از قسمت هشتم به بعد از من گرفتند و چیز دیگری شد. صدای من، نریشن و گفتگوی من اشعار من، شعر من نگاه من همه صحبت از این دارد که دور از تعصب‌ها ما به عنوان ایرانی همدیگر را دوست داشته باشیم که قدر این سفره ایرانی را بدانیم. اما تهیه‌کننده فکر می‌کرد با اشخاص دیگر کار کند بیشتر می‌خنداند و به پول بیشتری می‌رسد، ولی این اتفاق نیفتاد. خوشحالم که تلویزیون "شام ایرانی" را پخش می‌کند اما 25 درصد سهم من را باید شرکت شریک من بپردازد. متأسفم که متوجه نشدند مفهوم اصلی "شام ایرانی" چیست، مگرنه به قهقرا نمی‌رفتند. شام ایرانی همان "خانه سبز" است و همه مفاهیم و ایده‌های "خانه سبز" در آن وجود دارد.

 

سینماپرس: عماد افروغ معتقد است که اگر جایزه برای جایزه، همایش برای همایش و پژوهش برای پژوهش باشد، راه به جایی نمی‌بریم، کَما اینکه تاکنون نبرده‌ایم.

به گزارش سینماپرس، عضو شورای سیاستگذاری جایزه پژوهش سینمایی گفت: پژوهشگر سینمایی باید در وهله اول فهم کند که اهالی سینما در عمل و در فرآیند بازتاب دهی به مشکلات، با چه مصائب و موانعی روبروهستند و متعاقباً به شرح بهتر و بیشتر و تحلیل و تبیین آنها بپردازند و در حد امکان راه حلی برای آن ارائه دهند. لذا در ضرورت برگزاری جایزه پژوهش سینمای سال به شرط مساله مندی و مساله محوری آن تردیدی نیست.

عماد افروغ ادامه داد: در برپایی میزگردهای به روز، تخصصی، انتقادی، محتوایی، مضمونی و مرتبط با دیالکتیک سینما و جامعه، دوشادوش مقالات و آثار پژوهشی نیز تردیدی نیست و چه بسا جاذب تر و نافع تر هم باشد. حسب آنکه در جلسات شورای سیاستگذاری جایزه پژوهش سینمایی شرکت کرده ام می توانم بگویم که حرکت در این مسیر است. اما اگر جایزه برای جایزه، همایش برای همایش و پژوهش برای پژوهش باشد، راه به جایی نمی بریم، کما اینکه تاکنون نبرده ایم.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: تصور می کنم موضوعاتی که امسال در فراخوان و در میزگردها مطرح شده اند، مسائل روز و مبتلابه سینمای ماست. در کل اگر نگاه مساله محور به عرصه های پژوهشی داشته باشیم مطمئنا سال بعد با استقبال بیشتری روبرو می شویم. چیزی که معمولاً باعث شده اقبالی صورت نگیرد برخورد شکل گرایانه است؛ یعنی برخوردی از سر تفنن و رفع تکلیف و اضافه کردن آیتمی به بیلان کار خود و رزومه کاری دست اندرکاران برپایی همایش. اگر به جد مسائل حوزه سینما را به شکل شفاف مطرح کنیم مطمئن باشید که دیر یا زود اگر نگویم تمام مشکلات برطرف خواهد شد، تعدیل خواهد یافت و بستر ساز مواجهه های انتقادی بعدی خواهد شد.

این جامعه شناس ادامه داد: کاری که امسال در شورای سیاستگذاری انجام دادیم این بود که نباید یکبار و برای همیشه آیین نامه ای برای شورای سیاستگذاری بنویسیم. اهداف و وظایف شورای سیاستگذاری باید هر سال به روز شود، اگر قرار است مساله مند تعریف شود باید نگاهی انضمامی و به روز بر آن حاکم باشد و به مسائلی مانند نسبت سینما و جامعه، نسبت سینما با اخلاق حرفه ای و عمومی، موانع پیش روی سینمای ملی و حوزه نظریه پردازی سینمای ملی و ایرانی توجه داشته باشیم.

افروغ همچنین گفت: کلید واژه اساسی در پژوهش های سینمایی مورد نظر سینمای ملی و محلی است که امر مبارکی است زیرا باعث دیده شدن مسائل مبتلابه جامعه می شود ضمن اینکه مسائل مربوط به سینمای ایرانی نیز به بحث و فحض کشیده می شود.

وی با اشاره به جوایز این رویداد فرهنگی گفت: من معتقدم این جایزه امری صوری است باید به این پژوهش ها نگاه محتوایی داشت. بنده پیشنهاد دادم که صرفاً به مقالاتی که در مجلات علمی پژوهشی دانشگاه ها چاپ شده اند گرایش نداشته باشیم باید به کل مقالات چاپ شده توجه کنیم؛ چه مقالاتی  که در مجلات علمی- پژوهشی چاپ شده باشند و چه در مجلات به اصطلاح غیر علمی – پژوهشی. بنابراین محتوای آثار مهم هستند، نه نام مجله و امتیاز تعریف شده آن.

افروغ با بیان اینکه باید کاری کنیم که مجموعه مقالات برگزیده به چاپ برسند، گفت: خوب است متولی اصلی جایزه پژوهش سینمایی آنها را چاپ کند زیرا این انگیزه و محرک خوبی برای حضور فعال پژوهشگران در فراخوان عمومی است. باید توجه داشت علاوه بر جایزه نقدی آنچه نویسنده را خوشحال می کند چاپ مقالات آنهاست.

مراسم اختتامیه دومین دوره جایزه پژوهش سینمایی سال به دبیری احمد ضابطی جهرمی سه شنبه 27 آذر ساعت 14 در فرهنگستان هنر برگزار می شود.


  

97/9/22
6:21 ع

پیشتازی فیلم بردلی کوپر در لیست اسامی نامزدهای جوایز سالانه انجمن بازیگران (SAG)  سینماپرس: با اعلام اسامی نامزدهای بیست و پنجمین دوره جوایز انجمن بازیگران (SAG)، فیلم سینمایی «ستاره‌ای متولد می‌شود» (A Star Is Born) به کارگردانی بردلی کوپر با نامزدی در چهار بخش، پیشتاز کسب جوایز شد.

به گزارش سینماپرس به نقل از ورایتی، نامزدهای بیست و پنجمین دوره جوایز انجمن بازیگران (SAG) روز چهارشنبه 12 دسامبر اعلام شد.

انجمن بازیگران بیش از 20 درصد از اعضای رای‌دهنده آکادمی علوم و هنرهای سینمایی را تشکیل می‌دهد به همین دلیل رای این انجمن ملاک مناسبی برای پیش‌بینی نامزدها و برندگان جوایز اسکار در بخش‌های بازیگری شناخته می شود. سال گذشته در میان 20 نامزد بخش سینمایی این جوایز 15 تا از آنها توانستند در نهایت نامزد جایزه اسکار شوند.

این جوایز همچنین بخش تلویزیونی را نیز شامل می شود.

برندگان جوایز انجمن بازیگران آمریکا روز یکشنبه 27 ژانویه (7 بهمن) معرفی خواهند شد.

فهرست کامل نامزدهای بیست و پنجمین دوره جوایز سینمایی انجمن بازیگران آمریکا از این قرار است:

بخش سینمایی

نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول مرد:

کریستین بیل «معاون»

بردلی کوپر «ستاره ای متولد می شود»

رامی ملک «بوهمین راپسودی»

ویگو مورتنسن «کتاب سبز»

جان دیوید واشینگتن «بلک‌ک‌کلنزمن»

نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول زن:

امیلی بلانت «بازگشت مری پاپینز»

گلن کلوز «همسر»

اولیویا کولمن «سوگلی»

لیدی گاگا «ستاره ای متولد می شود»

ملیسا مک کارتی «هرگز می توانی مرا ببخشی؟ »

نامزدهای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:

ماهرشالا علی «کتاب سبز»

تیموتی شالامی «پسر خوب»

آدام درایور  «بلک‌ک‌کلنزمن»

سام الیوت «ستاره ای متولد می شود»

ریچارد ای گرانت «هرگز می توانی مرا ببخشی؟ »

نامزدهای بهترین بازیگر نقش مکمل زن:

ایمی آدامز «معاون»

امیلی بلانت «یک مکان ساکت»

مارگو رابی «مری ملکه اسکاتلندی ها»

اما استون «سوگلی»

ریچل وایس «سوگلی»

نامزدهای ‌گروه بازیگری:

«ستاره ای متولد می شود»

«پلنگ سیاه»

«بلک‌ک‌کلنزمن»

«بوهمین راپسودی»

«آسیایی های خرپول»

نامزدهای ‌گروه بدلکاران فیلم:

«مرد مورچه ای و زنبورک»

«انتقام جویان: جنگ ابدیت»

«تصنیف باستر اسکراگز»

«پلنگ سیاه»

«ماموریت: غیرممکن-فال‌اوت»

بخش تلویزیونی

نامزدهای بهترین بازیگر مرد سریال درام:

جیسون بتمن  «اوزارک»

استرلینگ کی براون «این ما هستیم»

جوزف فاینس «سرگذشته ندیمه»

جان کراسینسکی «جک رایان»

باب ادنکیرک «بهتره با سول تماس بگیری»

نامزدهای بهترین بازیگر زن سریال درام:

جولیا گارنر «اوزارک»

لورا لینی «اوزارک»

الیزابت ماس «سرگذشت ندیمه»

ساندرا اوه «کشتن ایو»

رابین رایت «خانه پوشالی»

نامزدهای ‌گروه بازیگری سریال درام: 

«آمریکاییها»

«بهتره با سول تماس بگیری»

«سرگذشت ندیمه»

«اوزارک»

«این ما هستیم»

نامزدهای بهترین بازیگر مرد سریال کمدی:

آلن آرکین «متد کامینسکی»

مایکل داگلاس «متد کامینسکی»

بیل هدر «بری»

هنری وینکلر «بری»

نامزدهای بهترین بازیگر زن سریال کمدی:

الکس بورنستین «خانم میزل شگفت انگیز»

آلیسون بری «Glow»

ریچل بروزناهان  «خانم میزل شگفت انگیز»

جین فوندا «گریس و فرانکی»

لی‌لی توملین «گریس و فرانکی»

نامزدهای ‌گروه بازیگری سریال کمدی: 

«آتلانتا»

«بری»

«Glow»

«متد کامینسکی»

«خانم میزل شگفت انگیز»

نامزدهای بهترین بازیگر مرد در مینی سریال یا فیلم تلویزیونی:

آنتونیو باندراس «نابغه: پیکاسو»

دارن کریس «ترور جانی ورساچه: داستان جنایی آمریکایی»

هیو گرانت «یک رسوایی خیلی انگلیسی»

آنتونی هاپکینز «شاه لیر»

بیل پولمن «گناهکار»

نامزدهای بهترین بازیگر زن در مینی سریال یا فیلم تلویزیونی:

ایمی آدامز «چیزهای تیز»

پاتریشیا آرکت «فرار از دانمورا»

پاتریشیا کلارکسون «چیزهای تیز»

پنه لوپه کروز  «ترور جانی ورساچه: داستان جنایی آمریکایی»

اما استون «مجنون»

نامزدهای ‌گروه بدلکاران سریال تلویزیونی:

«Glow»

«دردویل مارول»

«جک رایان»

«مردگان متحرک»

«وست‌ورلد»

 


  

97/9/22
6:18 ع

آیا مسئولین ابتذال در سینما را نمی بینند!! سینماپرس: اصالت گیشه و حاکمیت تفکر گیشه محورانه در مدیریت صنعت سینما، در کنار حضور افراد تاجر مسلک و شخصیت هایی که تنها نگاه صنعتی و هنری به سینما دارند و هرگونه ارزش گذاری در این عرصه را فاقد وجاهت می دانند، موجب خواهد شد تا ابتذال به عنوان بخش جدا ناپذیر از کسب گیشه و جلب نظر مخاطبان گسترده قرار گیرد.

محمدعلی سلیمانی/ در لغت از برای واژه ی ابتذال معانی و مفاهیم گسترده  و زیادی ذکر شده است؛ از لغت نامه دهخداکه این واژه را به عنوان امری ضد صیانت تعبییر نموده تا فرهنگ لغات معین که از آن به مفهوم بسیار به کار بردن چیزی تا اندازه ای که از ارزش آن بکاهد تفسیر می نماید و در این میان دایره المعارف های عربی که عموما از برای این واژه معنی مخدوش کننده حیاء را لحاظ و مستفاد ساخته اند.



آنچه که از ظاهر این واژه برمی آید آن است که ابتذال از ریشه  و مصدر عربیِ اِبْتِذَلَ و به معنای پیش پا افتاده و بی ارزش بودن چیزی است و این در حالی است که کاربرد این واژه به حوزه و موضوع خاصی محدود نبوده و به عنوان یک صفت در مورد هر پدیده ی ذهنی یا عینی مورد استفاده قرار می گیرد.



اما در یک تعریف جامع و مانع اگر بخواهیم این به تعریف واژه ابتذال  بپردازیم؛ می بایست اینگونه بیان داریم که: هرآنچه در مقابل مفاهیم ارزشی و ارزشمند قرار گیرد مفهومی مبتذل و بی ارزش خواهد بود.



البته به جهت وابستگی مفهومی و همچنین واضح شدن معنی دوگانه ی ارزش و ابتذال، می بایست همان مسیر تعریف و شناخت لغوی را مجددا تکرار نمود و تعریف روشنی از ارزشهای یک جامعه بیان داشته شود و از این مسیر هرآنچه خالی از ارزش های پذیرفته شده قلمداد می گردد، به سطل ابتذال ریخته شود.



به عبارتی دیگر، ارزش و مفاهیم ارزشی در جوامع مختلف عموما بر بستر دو نگاه خلق می شود؛ نخست نگاهی که بر بستر مذهب و دین رایج و غالب در جامعه شکل گرفته و مفاهیم ارزشی را در چارچوب نگاه ایدئولوژیک مذهبی تفسیر می نماید و دیگری نگاهی است که مبتنی بر آن، ارزش ها بر مبنای مسایل عرفی خلق می شود؛ عُرفیاتی که به حسب برجستگی و صلابت خود دارای مرتبه شده و اساسا ماهیت قوانین مدنی را در عموم جوامع شکل و سمت و سو می بخشند و به عنوان قانون و دربردارنده اصول ارزشی و البته با معنی و مفهومی خاص برای آن جامعه مورد پذیرش قرار می گیرد.



در این میان باید توجه داشت که غلبه نگاه ایدئولوژیک مذهبی در پذیریش مفاهیم ارزشی و شکل دادن به ساختار ارزشی های یک جامعه سبب می شود تا آن اجتماع را به عنوان جامعه ای دینی و مذهبی قلمداد نماییم و این گونه است که در نگاه نخست که در جوامع مذهبی همچون ایران اسلامی مصداق و نمود بیشتری دارد، عموم ارزش ها مبتنی بر نگاه دینی و تعالیم مذهبی شکل می گیرد.



در این نگاه انسان مسلمان در مقیاس فردی و دولت اسلامی در مقیاس حکومتی با تکیه بر منابع معتبر دینی سعی در رعایت، حفظ و بسط ارزش های خود می نمایند. برای مثال ارزش هایی نظیر حرمت خانواده، اصرار بر لقمه و نطفه ی حلال، آزادگی و حریت، صداقت و شرافت و.... را می توان به عنوان ارزش هایی مبتنی بر باورهای دینی برشمرد.




اما درجوامعی که ارزش ها مبتنی بر عُرفیات اجتماعی و با معیار عادت‌ها و رسوم اجتماعی مورد پذیرش عموم آن جامعه تعریف می شود؛ صورت وضعیت ابتذال به نحوی خارج از چارچوب قیود مذهبی و دینی تعریف و در بسیاری از موارد منتج به تدوین آن ارزش ها به صورتی لازم الاجرا از برای عموم جامعه و در چارچوب قوانین جاریه و حاکمیتی می گردد.


عُرْف، به مجموعه ای از توافق‌ها یا معیارها و هنجارها گفته می‌شود که در صورت وضعیت کُلی عادات، رفتارها و باورهای یک جامعه (صرف نظر از درستی یا نادرستی آن‌ها در جوامع دیگر) از سوی عموم افراد یک جامعه پذیرفته شده و اساسا عادت‌ها و رسومی را در برمی گیرد که عقلای جامعه آن را به‌طور کلی پذیرفته‌اند و آن را روا می‌دارند.



اگر چه عُرْفیات در عموم جوامع به صورت امری لازم‌الاجرا نمی باشد و حتی می تواند به واسطه قوانین (Statute) منسوخ یا پذیرفته گردد؛ اما باید توجه داشت که اساس وضع قانون در روش حکومتی دموکراسی، عرف بوده و در این میان به عنوان مثال بخش اعظم قوانین و بالاخص قوانین مدنی (Civil code) در جوامع آنگلوساکسون (Anglo-Saxonsرا عرفیات رایج و پذیرفته شده توسط عموم ایشان تشکیل می‌دهد.




البته باید توجه داشت که امروزه صرف نگاه عٌرفی در تنظیم ارزش های اجتماعی بیشتر در جوامع غیر دینی و سکولار از نمود مطلق برخوردار بوده و در این گونه از جوامع است که تعریف ارزش ها تنها بر مبنای مسائل عرفی خلق شده و شکل می گیرد؛ در این نگاه فرد و حاکمیت مبتنی بر این باورهای عرفی به حفظ و بسط ارزش های خود می پردازد.


عموم مراسمات مذهبی و یا جشن هالووین (Halloween)، مراسم سیزده بدر، چهارشنبه سوری، روز ولنتاین (Valentine"s Day)، مناسبات مربوط به عید نوروز ایرانی (اعم از سفره هفت سین، عمونوروز و ... و همچنین مراسم کریسمَس (Christmas) یا نوئل غربی (اعم از درخت کریسمس و پاپانوئل و...)، همگی مثال هایی از برای این دست ارزش ها می باشند؛ ارزش هایی که می توانند به صورت تلفیقی از هم پوشانی میان ارزش های مذهبی و عُرفی پدید آمده باشند و یا آنکه صرفا به عنوان ارزشی مذهبی و یا در جای دیگر به صورت یک مراسم سکولار و کاملا نشات گرفته از توافق‌ها یا معیارهای اجتماعی باشد.




با این همه تلفیق دو نگاه ایدئولوژیک مذهبی و عرفیات مورد قبول اجتماعی در تبیین و تعیین گُستره ی ارزش ها سبب می شود تا این دو دسته دیدگاه در برخی از امور و بخش ها به هم پوشانی رسیده و از مشترکاتی برخوردار گردند که در این صورت موجب ایجاد یک هم افزایی و تقویت در ایجاد و حفظ و نگاه داشت آن ارزش خواهد شد.


در مجموع مبتنی بر آنچه که گذشت؛ هر آنچه را می توان مبتذل نامید که اساساً با مولفه های ارزشی دینی و همچنین باورهای مورد قبول عُرفی جامعه ی مخاطب خود قرابتی نداشته و یا در تضاد بوده و نسبتی با آن نداشته باشد.



البته بر همین مبنا؛ این مفهموم می تواند در جوامع مختلف حدود و ثغور متفاوتی داشته باشد. به عنوان مثال اثری می تواند در جامعه ایی ارزشی قلمداد شود در حالیکه همان اثر یا حداقل بخشی از آن اثر در جامعه ایی دیگر ضد ارزشی و مبتذل باشد که در این راستا و به عنوان مثال؛ استفاده از کلمات با پسوند یا پیشوند Fu… در ادبیات آنگلوساکسونی آمریکایی امری مباح و عادی  است و این در صورتی است که استفاده از این واژه در بسیاری از کشورهای اروپایی و شرقی و یا معادل فارسی این لغت در ادبیات رسمی فارسی جایگاهی نداشته و امری بسیار مبتذل و زشت قلمداد می گردد.



بر این اساس دامنه ی نفوذ ابتذال به جغرافیای روابط انسانی، ابعاد گوناگونی را در بر می گیرد و از ابتذال سیاسی- اقتصادی گرفته، تا ابتذال فرهنگی و اجتماعی را شمولیت می بخشد و این همه در حالی است که بی شک سینمای هر کشور به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای عنری و رسانه ای در خدمت فرهنگ موجود جامعه، در ورود و دامن زدن به مفاهیم مُبتذل و ضد ارزشی جایگاه بسیار مهم و بی بدیلی را ایفا می نماید.



به عبارتی دیگر؛ سینما به عنوان صنعت- هنر-رسانه می تواند به عنوان چاقویی دولبه هم در جایگاه خلق، بسط و معرفی یک ارزش مطرح در جامعه حرکت کند و هم می تواند در نقطه ی مقابل آن و در جایگاه خلق، بسط و معرفی یک مفهوم مبتذل حضور پیدا نموده و حتی معارضت فرهنگی را در یک جامعه پدید آورد.



این گونه است که اصالت گیشه و حاکمیت تفکر گیشه محورانه در مدیریت صنعت سینما، در کنار حضور افراد تاجر مسلک و شخصیت هایی که تنها نگاه صنعتی و هنری به سینما دارند و هرگونه ارزش گذاری در این عرصه را فاقد وجاهت می دانند و ... جملکی بر این باورند که سینما ی بدون گیشه یک سینمای مرده خواهد بود و کسب گیشه در قلمرو حاکمتی  سرگرمی (Entertainment) می باشد و اینگونه است که ابتذال به عنوان بخش جدا نشده از کسب گیشه و جلب نظر مخاطبان گسترده قرار خواهد گرفت.



مجموعه فیلم های سینمایی اره (Sawرا می توان به عنوان نمودی روشن از ابتذال در صنعت سینمای جهانمورد ارزیابی قرار داد؛ مجموعه ای در ژانر وحشت (Horror fictionکه محصول بنگاه فیلم سازی آمریکاییتوییستد پیکچرز (Twisted Picturesبوده و تا کنون در هشت قسمت و بر محوریت جیمز ون (James Wan) در نقش های مختلف کارگردانی، نویسندگی و ... تولید شده است.



مجموعه فیلم های سینمایی اره (Saw) پس از عرضه ی نخستین قسمت در سال 2004 میلادی توانست به موفقیت ویژه ای در کسب گیشه در قلمرو حاکمتی سرگرمی (Entertainment) نایل گردید و موفق شد تا سودآوری ویژه ای از برای سرمایه گذاران خود به ارمغان آورد و حدود صد برابر نسبت به هزینه ساخت خود را در موعد فروش پولسازی نماید و همین موضوع سبب شد تا به امروز هفت دنباله ی دیگر بر قسمت نخست این اثر سینمایی ساخته شود که آخرین آن در قالب همین عنوان سینمایی در سال2010 میلادی و با نام اره سه‌بعدی (Saw 3Dیااره 7 به مخاطبان جهانی این اثر عرضه گردید.



البته بنگاه فیلم سازی آمریکایی توییستد پیکچرز (Twisted Picturesدر سال 2017 میلادی با حذف نقش موثرجیمزون (James Wanدرکارگردانی و نویسندگی، اقدام به اعمال تغییراتی گسترده در این مجموعه نمود و توانست فیلم سینمایی جیگ‌ساو (Jigsaw) را به عنوان دنباله ای از برای مجموعه فیلم های سینمایی اره (Saw)به مخاطبان خود عرضه نماید؛ دنباله ای که داستان آن مربوط به یک دهه پس از مرگ جیگ‌ساو و تحقیقات درباره ادامه قتل‌ها رخ می‌دهد.



مجموعه فیلم های سینمایی اره (Saw) فیلم‌های سخیفی هستند که در هر قسمت خود چندین کاراکتر و شخصیت داستانی را انتخاب و به بدترین شکل ممکن در برابر بینندگان خود قربانی نموده و مجددا این روند را در قسمت بعد با انتخاب های جدید تکرار می‌نماید؛ مجموعه ای سینمایی که می توان از آن به عنوان نمودی بازی آرایشی آنلاین آشکار از ابتذال در صنعت سینمای جهان تعبیر نمود؛ مجموعه که تحت عنوان ژانر وحشت (Horror fictionاز ترسیم هیچ صحنه ای مضایقه نمی کند و به تصویر سازی جنایت می پردازد و از برای جذب گیشه سعی می نماید تا کارکترهای خود را به بدترین شکل ممکن سلاخی نموده و تمامی این مراحل را به صورت داستانی مبتذل به مخاطبان خود آموزش دهد؛ ابتذالی که در قلمرو حاکمتی اینترتیمنت (Entertainment) و قالب جذابسرگرمی کاملا موجه بوده و می تواند به عنوان یک فیلم کم خرج مبتذل، مخاطبان بسیاری را مشغول خود سازد و ضمن جذب طرفداران اندک، سود اقتصادی سرشاری را از برای تولید کنندگان خود به ارمغان آورد.




توجیه ابتذال در شرایط حاکمیت تفکر گیشه محورانه در مدیریت صنعت سینما، سبب می شود تا تمامی ارزش ها تغییر یافته و ملاک ارزش گذاری در قلمرو حاکمیتی سرگرمی (Entertainment) تعریف شود و از این جهت است که امروزه صنعت سینما در اقصی نقاط جهان از تصویرگری هیچ امری در مسیر کسب سود و درآمدمادی مضایقه نمی نماید و هیمن امر سبب می شود تا عمده فیلم سازان با چاشنی قرار دادن مفاهیمی نظیرخشونت، سکس، ادبیات سخیف و عامه پسند و ... در ساخت فیلم خود، سعی در جلب حداکثری مخاطب و با اولویت سود اقتصادی در چارچوب حفظ گیشه  نمایند.


بیان مثال در زمینه ابتذال در صنعت سینمای جهان کاری بسیار ساده است؛ سینمای امروز جهان مملو است از آثاری در سطوح کیفی مختلف است که به گسترش ابتذال می پردازند؛ آثار مبتذلی فراوانی همچون مجموعه فیلم های سینمایی اره (Saw) و یا مجموعه فیلم های سینمایی روز زن (Day of the Woman) که بیشتر با نام روی قبرت تف می‌کنم (I Spit on Your Grave)معروف است و ... و همچنین تک آثاری نظیر تق تق (Knock Knockو شهر گناه (Sin City) و رمز داوینچی (The Da Vinci Code) و اَلْفی (Alfieو پیچک سمی (Poison Ivy) و صدها اثر سینمایی دیگر و بالاخص مجموعه  های سریالی ویژه ای همچونگیم آف ترونز (Game of Thrones) و سکس و شهر (Sex and the City) و ... که بدور از هرگونه قیدی، مسائل جنسی، خشونت کلامی و رفتاری، همجنس بازی، نژادپرستی، مواد مخدر و ... را به تصویر کشیده و از این طریق به کسب گیشه می پردازند.



البته باید توجه داشت که ادعای حاکمیت سرگرمی و به طور کُل محدود نمودن عملکرد سینما به حوزه اینترتیمنت (Entertainment) انحرافی ویژه از برای نادیده انگاشتن ماهیت و نقش ویژه  و رسالت رسانه ای سینما است.



در این میان سینمای کاسب کار و به طور کل سینمای گیشه محور در ایران نیز با سوء استفاده از این موضوع تمام شان خود را محدود به سرگرم ساختن مخاطبان خود از هر طریق و به هر روشی نموده و به نحوی شاخص خود را موجه مطرح و همواره به صورتی طلبکار به خوبی از شگردهای رسانه ای مطلع بوده و توانسته با راه اندازی انواع جریان های رسانه ای هرگونه مخالفت و مواجهه ای را به شدیدترین وجه ممکن مقابه نماید و در این میان بهره گیری از انواع و اقسام اصطلاحات و تثبیت آنها جهت بهره برداری در زمان های خاص، یکی از این شگردهاست. "سینمای سفارشی"، "سینمای مستقل"، "سینمای دولتی"، "سینمای نفتی"، "خودارزشی پندار"، "جریان‌هایی افراطی"، "تندرو" ،"متحجران"، "افراط گرایان"، "گروه های فشار"، "نیروهای دولتی"، "مزدوران فرهنگی" و امثال آن نمونه هایی کاملا مشهود از القاب و برچسب هایی می باشند که به کرات در سال های اخیر مورد استفاده جریان وابسته به سینمای گیشه محور در ایران از برای از برای سرکوب هرگونه مخالفتی صورت پذیرفته و به صورتی برجسته در رسانه های حامی این سینما به کار گرفته شده تا هنگام مطالبه گری  از سینمای گیشه محور، ارتزاق کنندگان از این جریان به واسطه ی این القاب و برچسب ها، اقدام به هوچی گری رسانه ای نموده و با فرار رو به جلو، هر منتقد و انتقاد کننده ای را به شدیدترین وجه ممکن نیست و نابود سازند.




ادامه دارد...

  

96/12/13
9:22 ع

تحلیل سینمایی: فیلم "مادری" راکد و پوسیده است

 

فیلم سینمایی مادری

سینماپرس: مادری فیلمی ست با کلی نمای بد، خیلی بد و هیچ خوب. بافتارِ فیلم به برکه راکد می‌ماند. اشتباه نشود این واژه عصبانیت را نمی رساند که برعکس به توصیف دقیق تر یاری می رساند. فیلم در حدی نیست که عصبانی کند، کلافه چرا.

ادامه مطلب...

  

96/12/13
9:18 ع

خبر سینمایی: برخی مامور تزریق یاس و ناامیدی در جامعه هستند

 

وحید جلیلی در نشست خبری هشتمین جشنواره مردمی فیلم عمار

سینماپرس: دیمنتورها موجوداتی هستند که وارد محیط می‌شوند و نشاط آن را از بین می‌برند و مردم را تبدیل به آدم‌های افسرده می‌کنند. ایرانِ امروز تحت سیطره دیمنتورها است. یعنی از فلان گروه تلگرامی خانوادگی بگیر تا سینما و روزنامه‌ها و رسانه ملی و... پر است از دیمنتورهایی که دست‌اندرکار تزریق یأس، ناامیدی و بدبینی در جامعه هستند.

به گزارش سینماپرس، مسئول شورای سیاست‌گذاری جشنواره مردمی فیلم عمار در سخنانی در جمع نشریات برگزیده اولین لیگ نشریات دانشجویی دکّه، به فضای امروز هنر، سینما و رسانه در مواجهه با جامعه پرداخته است که متن آن را در ادامه می خوانید.

ادامه مطلب...

  

95/12/2
2:58 ع

یاهو در تسخیر انیمیشن ایرانی! یک بازی جراحی نظامی استراتژیک

انیمیشن خلیج فارس

صبح نو: بازتاب نبرد خلیج فارس در رسانه‌های مختلف جهان سر و صدای زیادی به پا کرد به حدی که بازتاب‌های آن از داخل ایران بیشتر بود. عظیما در این باره توضیح می‌دهد: در رسانه‌های مختلف غربی و شرقی با آب و تاب مطرح می‌شود که این اثر پاسخ به ترامپ است.

یکی از آثار انیمیشن که این روزها در انتظار اکران است و در رسانه‌های مختلف جهان بازتاب بسیاری داشته«نبرد خلیج فارس 2» به کارگردانی آقای فرهاد عظیما ست. این کارگردان آثاری چون «ختم ثاعر»، «راشل کوری» و «نبرد خلیج فارس 1» را در کارنامه دارد. به بهانه اکران «نبرد خلیج فارس 2» سراغ کارگردان این اثر رفته‌ایم.

ادامه مطلب...

  

95/4/5
1:37 ع

بازیگر صاحب اسکار آمریکایی، چه نقشی جدید...

 

دی کاپریو

سینماپرس: صابر الله دادیان/ لئوناردو دیکاپریو، بازیگر شاخص و برنده اسکار آمریکایی که اخیرا با اخبارش برای بازی احتمالی در نقش مولانا دوباره در صدر اخبار سینما دوستان ایرانی قرار گرفته است، اخیرا جرایانات و حواشی را به دنبال داشته که نه تنها نگاه ایرانیان را به خود جلب کرده است، بلکه اساسا نگاه ها را به سوی چهره آنگلاساکسونی معطوف کرده تا معرف غرب و نژاد اصیل آمریکایی باشد.

شروع دوباره اخبار در ارتباط با دیکاپریو و یادآوری موج فراگیر لئوئیزم در دهه 80، با فیلم «بازگشته از گور» ایناریتو برای دیکاپریو رقم خورد، فیلمی که جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را برای او فراهم آورد. در حالی که بسیاری از منتقدین معتقد بودند که دیکاپریو می توانست برای فیلم های دیگر که در کارنامه او شاخص و تکرار نشدنی بودند جایزه اسکار را دریافت کند. فیلم هایی که همکاری ها او با اسکورسیزی سهم عمده ای در آن ها داشتند. اما این اتفاق که کمتر در جریان تقدیر و شانس و اتفاق جای می گیرد، برای فیلم ایناریتو رقم خورد.

اما با نگاهی تحلیل گر به فیلم اخیر ایناریتو می توان به این مهم رسید که فیلم، بجز داستان سرایی جذاب، پیرامون فردی آمریکایی به نام «هیو گلس» و ارائه دستآورد های فنی و هنری شاخص در دنیای سینما، اساسا درحال القای مفهوم نامیرایی و بقای نژاد انگلاساکسون و آمریکایی است که در پیوندی خونی با سرخپوستان آمریکا به بهانه وصلت هیو گلس با زن سرخپوست و تولد مولودی دو رگه که نقطه عطف فیلم به شمار می رود، برآمده است. همچنین پی ریزی نظام تبلیغاتی نژادپرستانه و ناسیونالیسم آمریکایی که قرار است نه با جنگ و خونریزی که با جنگ نرم و هنر رسانه رقم بخورد. به همین جهت در ساز و کار عریض و طویل آکادمی اسکار و در میان دیگر رقبا، دیکاپریو که قرار است شاخصه ای از نماد آمریکای نامیرا و مصالحه گر کنونی باشد پس از سی سال انتظار، برنده جایزه بهترین بازیگر مرد می شود.

«هیو گلس» که گویی به انگیزه انتقام، خود را 300 کیلومتر پیاده به «فیتز جرالد» قاتل پسرش می رساند، از خون او می گذرد و انتقام را به  خدا می سپارد تا به سبب این حرف، سرخپوستان آمریکایی کسانی باشند که خون فیتزجرالد که فردی مذهبی و پسر کشیش است را بریزند.

در حقیقت چهره ای از «دیکاپریو» در فیلم نشان داده می شود که او را در عین حال که باقی و نامیرا و مقاوم در برابر همه تهاجمات زمین و زمان نشان می دهد، سعی دارد در بطنش هم زمان چهره ای صلح طلب، انسان دوست، مصالح گر و دلسوز از او نیز نشان دهد. این همان چهره جدیدی است که آمریکا پس از طی کردن یک بلوغ تبلیغاتی در گذر از قهرمانانی نظیر شوارتزنگر ها و استالونه ها به عنوان نمادهای قدرت آمریکایی در دهه 70 و 80، قصد دارد از خود به جهان نشان دهد.

اما موج لئوئیزم نوین در اینجا و با این فیلم خاتمه نمی یابد. انتخاب او به عنوان سفیر صلح سازمان ملل و نماینده این سازمان در امور تغییرات جوی، ادامه همین نقشه راه است که قرار است دیکاپریو چشم آبی، آن را به وسیله استراتژیست ها و  کارشناسان تبلیغاتی سیاسی غرب در جهان تبیین کنند.

در این میان حتی دریاچه ارومیه و معضلات زیست محیطیش هم در نقشه بازی آن ها مغفول نمی ماند. تا ایرانیان لئودوست هم، سهمی در این مشارکت عمومی برای تبیین چهره صلح طلب و  انسانگرای نوین آمریکایی در جهان ایفا کنند.

اما این ماجراها ادامه پیدا می کند تا اخیرا در خبری احتمال انتخاب دیکاپریو سفید پوست، برای ایفای نقش مولانا جلال الدین محمد بلخی در فضای مجازی و سایت های گوناگون بالا می گیرد و حرف و حدیث های مختلفی را به راه می اندازد. راهی که معلوم نیست قرار است به کجا منتهی شود،  اعمال سیاست های منفعت طلبانه در مورد به رسمیت شناختن همجنس گرایان؟ یا تخریب معنویت در اسلام با ارائه تصویری از همجنسگرا بودن دیکاپریو در نقش مولانا؟ این مهم اما زمانی عمق سیاست های غرب و صاحبان قدرت رسانه ای غرب را نشان می دهد که در ادامه بازی دیکاپریو در زمین تبلیغاتی آن ها دیده و تحلیل شود.

لئوناردویی که اکنون با ارائه چهره ای نمادین از نژاد آنگلاساکسون در اذهان عمومی جهان شناخته می شود و چهره صلح طلب، معتدل و اومانیستی او در قرابت آمال بشری و نیازهای انسانی جایگاه انسانی رفیعی را برای او به ارمغان آورده، قرار است در لباس مولانا عارف ایرانی که در تیببن نگاه قرآن و اسلام سال ها هنر، خلاقیت، معنویت، اخلاقیات و همه چیز خود را در طبق اخلاص گذاشته دیده شود تا به این وسیله با جنگی نرم و به روش لئوئیزم مدرن، اسلام و روح و معنای آن پایمال و تخریب شود و در ادامه خودباختگی فرهنگی ما مولانا هم از دست دارایی های جوانان ایرانی ما که فرهنگ گمشده خود را در میان فیلم های غربی می جویند، از دست برود.


  

95/4/5
1:36 ع

جدید ظاهر متفاوت کامبیز دیرباز در فیلمی با موضوع حوادث سال 88+ تصاویر

 

ماه گرفتگی

سینماپرس: عکسهای جدید فیلم «ماه گرفتگی» تازه‌ترین اثر مسعود اطیابی منتشر شد.کامبیز‌ دیرباز که سالها قبل برای فیلم پرفروش «اخراجی‌ها 1» ایفاگر نقش مجید سوزوکی بود در این فیلم، نقش متفاوتی را بازی کرده است.

به گزارش سینماپرس، خرداد ماه 88 و در جریان انتخابات ریاست جمهوری، نقطه‌ی آغاز یک التهاب 8 ماهه در شهر تهران بود. حال که هفت سال از آن روزها می‌گذرد، می توان با نگاهی فراگیرتر و عمیق‌تر به حوادث آن‌روزها،  نگاه کرد.

در طول هفت سال گذشته کارگردان‌ها و مستندسازان با زاویه نگاه‌های مختلفی به وقایع 88  نگاه کردند؛ فارغ از نگاه‌های رسانه‌ای و نقدهای سینمایی، مردمی که از نزدیک در جریان حوادث بودند بهترین قضاوت‌کنندگان این آثار بودند. این‌بار «ماه گرفتگی»، پروژه تازه سینمای ایران، قصه‌ای را در بستر روزهای پر التهاب سال 88  روایت می‌کند. «ماه گرفتگی» این روزها به کارگردانی مسعود اطیابی و تهیه‌کنندگی هادی انباردار آخرین روزهای فیلم برداری‌اش را در خیابان‌های تهران پشت سر می‌گذارد.

کامبیز دیرباز و سارا خوئینی ها از جمله بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند. سازندگان «ماه گرفتگی» از اواسط فیلمبردای برای بازسازی واقعی و طبیعی وقایع سال 88، به خیابانهای شهر تهران آمدند و همین باعث شد که سکوت خبری این فیلم شکسته شود.

پیش بینی می‌شود اولین نمایش فیلم سینمایی «ماه گرفتگی» در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر باشد.  عکسهای جدیدی که از این فیلم منتشر شده است را در ادامه ببینید. در این عکسها کامبیز دیرباز بازیگر سینما و تلویزیون، در ظاهری متفاوت دیده می‌شود. او سالها قبل در ظاهری متفاوت برای فیلم پرفروش «اخراجی‌ها 1» ایفاگر نقش مجید سوزوکی بود.

آخرین ساخته مسعود اطیابی در سینما به چهار سال پیش و فیلم «خاک و مرجان» بر می‌گردد. «اخلاقتو خوب کن»، «شرط اول»، «صبح روز هفتم»، «خروس جنگی»، «مصائب دوشیزه» دیگر فیلم های این کارگردان به حساب می‌آید.

سایر عوامل «ماه گرفتگی» عبارتند از: مدیر فیلمبرداری: مرتضی غفوری، صدابردار: بابک اردلان، طراح صحنه: علی مربی، طراح گریم: محمد قومی، طراح جلوه های ویژه: عباس شوقی، سرپرست گروه کارگردانی: عادل معصومیان، دستیار یک کارگردان و برنامه ریز: علی نوابی، تولید: ایمان غیبی، دستیار تولید: محمد امین بازاری، پشتیبانی تولید نظامی: محمد ملکی، گروه تدارکات: فربد کیانی.

ادامه مطلب...

  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ